سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم باید خدا به هنگام نعمت شما را ترسان بیند ، چنانکه از کیفر هراسان . آن را که گشایشى در مالش پدید گردید و گشایش را چون دامى پنهان ندید ، خود را از کارى بیمناک در امان پنداشت ، و آن که تنگدست شد و تنگدستى را آزمایشى به حساب نیاورد پاداشى را که امید آن مى‏رفت ، ضایع گذاشت . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :0
کل بازدید :2693
تعداد کل یاداشته ها : 18
103/2/14
7:56 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
حکیمی فر[0]
نویسنده نوجوان یک دانش آموز پر انرژی مذهبی و انقلابی بهترین سرگرمی من مطالعه و نویسندگی است آدرس پیج اینستاگرام رمان: religious.novel فالو شود

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
آذر 0[13]

سمانه
دلم خیلی برای بابا تنگ شده بابا جونم آخه کجایی نمیگی منو علی دلمون برات تنگ میشه ؟
کاش زود تر برگردی خونه تا دوباره خودمو برات لوس کنم .
علی:خانم محمدی...خانم محمدی

با صدای علی به خودم امدم.
سمانه:جانم داداش کاری داشتی؟
علی:چشم غره ای بهش رفتم
انگار تازه ویندوزم بالا آمده بود یا خدا چه سوتی دادم کاش کسی نشنیده باشه .
سمانه:اهم(سرفه)ببخشید آقای سماواتی.

فلش بک به یک ماه قبل:سمانه
توی فکر بودم که صدای در آرامشم و بهم زد .
علی:سمانه جان میتونم بیام تو؟
سمانه:بیا تو داداشی
امد نشست کنارم روی تخت.
سمانه:جانم داداش کارم داشتی؟
علی:ام..راستش...راستش چیزه
سمانه: چیه داداش چرا مِن مِن میکنی چیزی شده؟


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام سلام سلام صبح شما بخیر راستی داستانم چطوره
+ سلام امیدوارم از مطالب خوشتون بیاد